نمی دونم طی این هفته
توی شهر چه خبره اما مطمئنم یه چیزی هست .. طی سه شب گذشته من در مجموع 136 تا
کاندوم 12 تایی فروختم که به عبارتی میشه 1632 مرتبه عملیات جانفرسا ..
خدا قوت پهلوونای شهر ..
اما چیزی که منو نگران
کرده اون 17 نفری بودن که دیشب بر اثر اتمام کاندوم ها جواب رد به سینه اشون زدم
..
دیشب ، نطفه ی 17 کودک
ناخواسته بنا گذاشته شد که بر اثر همین ناخواسته بودنشون ممکنه آینده ی دردناکی در
انتظارشون باشه و من خودمو به عنوان عضوی از زنجیره ی تشکیل نطفه ی این 17 مقصر می
دونم و سرزنش می کنم ..
دیشب همچنان بار عذاب
این 17 کودکو به دوش می کشیدم که طرفای ساعت 4 صبح یه پسر جوان و مضطرب اومد توی
داروخونه ..
پسرک : آقا یه سوال خاک
بر سری دارم .. جواب میدی ؟
: بگو عزیزم ، اگه بتونم کمک کنم خوشحال میشم
..
پسرک : آقا ما دیشب با
بچه ها جمع بودیم ، وسطای مجلش یکی از بچه ها یه خانومی رو آورد تو جمع .. ما هم
دیگه رو حساب رفاقت و مرام ، دیگه دیگه .. قاطی جمع شدیم ..
: اوهوم ، همه چیز به یک کنار اون مرامی که
تو رفاقت به خرج دادی خیلی ارزش داشت ..
پسرک : آره خلاصه .. ما
هم کاندوم گذاشتیم و وووووو ......... آقا کارم که تموم شد و بلند شدم دیدم ای دل
غافل ، کاندوم نیست .. همون تو جا موند .. به دادم برس ..
خیلی خودمو کنترل کردم
نخندم اما نشد .. ولی دیدم طرف بدجوری نگرانه ، خودمو به زور کنترل کردم و گفتم : خب
، بعدش چی شد ؟
پسرک : هیچی ، هر کاری
کردم با انگشت درش بیارم نشد .. ببینم ، اگه سیخی چیزی فرو کنم تو، می تونم درش
بیارم ؟
اولش فک کردم داره شوخی
می کنه ولی وقتی قیافه ی جدیشو دیدم جا خوردم ..
: دوست عزیز ، چشماتو ببند ، یه نفس عمیق
بکش .. ریلکس .. حالا یکم فک کن ، اون دوست خوبمون فقط روسپیه همین ، بنده خدا
آدمه ، می خوای سیخ بکنی توش ؟!!
پسرک : چه می دونم ..
هنگ کردم .. پس چیکار باید بکنم ؟
به هر بدبختی ای بود
راضیش کردم طرفو ببره پیش یه دکتر زنان و زایمان .. بیچاره می ترسید بهش گیر بدن
.. ولی اخرش راضی شد و دست طرفو گرفت و رفت ..
بیا ، اینم از نطفه ی
هیجدهم .. فقط خدایا ، این یکی دیگه ه من مربوط نیستا .. من کاندوم خودمو فروخته
بودم .. گفته باشم ..
پ . ن : پیشاپیش از خاک
بر سری بودن پست پوزش می طلبم .. خیلی سعی کردم شسته و رفته اش کنم ، اما خب ،
بهتر از این نشد ..
واقعا زندگی خاک برسری شده این چه وضعشه!!
پاسخحذفمن جای تو بودم عذاب وجدان رهام نمیکرد :D
اوهوم .. عذاب وجدان داره عین خوره منو می خوره .. :))
حذفمن دیگه شک ندارم که تو عاشق شدی و بی افت نمیذار خیلی بیای وبلاگای جی
پاسخحذفبگو...قول میدم که نیام خونتون...
چه عجب...اهان حواسم نبود که شمال شلوغ شده و کلی دافی اومدن و تو سرت شلوغه...بیا پست رو ببین...اینم نمونش...
نگران نباش...طرف خردستی میکنه تقصیر تو چیه؟
:)))))))))
جف پا میرم تو شیکم اون بی افی که نذاره بیام به وبلاگ دوستانم سر بزنم .. مرامو داشتی :))
حذفدیگه آره دیگه آیدن جون .. هر چی کاسبیه همین شبای آخر تابستونه .. :))
البته جای تمام دوستانو خالی میکنم :))
تو پدر اون بچه های معصومی غریببببه! توووو!
پاسخحذف:))))
بوووس
آه ..نه .. بوزید ای بادهای سهمگین .. به کجا خواهم برد این بار سنگین ندامت را :))
حذفخب کاندومو جیره بندیش میکردی!
پاسخحذفآخه کاندوما 12 تاش پلمپ شده توی یه بسته اس .. کلک نگو نمی دونی که خودم دو تا گونی واست فرستاده بودم :))
حذفبچهای بیچاره.
پاسخحذفالی
هییییی .. اوهوم
حذفینی عاشقتم! بقیه اش بمونه واسه تو S :))
پاسخحذف:))) . قربونت دوست دختری :)
حذفعجب چیزی بوده لامصب کاندوم رو هم قورت داده
پاسخحذفخوب شد پوست خاک برسرشو نکنده
:)) =))
:)) .. کلک تو هم فکرت خرابه ها :))
حذفبی ادب!!! عجب پست خاک بر سری ای نوشتی!!! (با عرض معذرت!!!)
پاسخحذفراستی تا حالا کاندوم با طعم کاکائو فروختی ؟ :-&
اگه نفروختی توصیه می کنم هرگز هم نفروش!!! چون فقط لعنت و نفرین پشت سرت خواهد بود P:
به به ..قربونش برم دوستان همه دستی به آب و آتش دارن .. خوشحال میشم از تجربیاتتون استفاده کنم .. آخه تاحالا کلی فروختم از این کاکائویی ها :))
حذفسلام
پاسخحذفخواستم بگم دلم برات تنگ شده بود
هر چند محتوای پست هات قابل حدس زدن شده.
اما دوست داشتنیه چون تو مینویسی
:)
مرسی حسام جون .. همین که شما دوستان خوبم به بهونه ی همین پستا بهم سر میزنین واسم خیلی ارزشمنده .. :-*
حذفکاندوم گیر کرده بود...خب کاری نداشت ک....:))) اون خانومه تشریف میبرد دست شویی کمی زور میزد...
پاسخحذفدانیال www.sharike-sheytoon.blogfa.com
این مدل کامنتو گذاشتنم از الی یاد گرفتم!
دیگه تا اونجا به فکرمون نمی رسید :))
حذفوای کاندوم گیر کرددددددددد :OOOOOO چه وحشتناک!!!!!
پاسخحذفچرا وحشتناک .. آدم از هر چی بترسه سرش میادا :))
حذفحسین... من واقعا چی بگم الان، مردم از خنده، چه می کنی تو تو اون گی کلوپ! :))))))))))))))))))))))))))))))
پاسخحذفمن دارم چکه چکه می سوزم و می سازم اونجا .. کلن حروم شدم :))
حذفاصلا تو زاده شدی برای لوده بازی
پاسخحذفقربونت برم ارش جون ُ دارم درس \س میدم :))
حذفآخه تو کدوم وبلاگت نظر بدیم؟؟؟
پاسخحذفغریبه اینجا .. غریبه اونجا .. غریبه همه جا .. :))
حذفا وا خاک بر سرم..
پاسخحذفنگران نباش
زندگی کن
این همه خاک بر سری این 17 تا هم روش..
من یک پسر با احساس مسئولیت شدیدم .. بار این غصه آخرش منو نابود می کنه :))
حذفاین خودش کلا مردم رو تحریک میکنه به کارای خاک بر سری
پاسخحذفطرف میاد میگه کاندوم سه تایی میخوام، این حسین میگه نه 12 تایی ببر لازم میشه.... یک آدمیه یک آدمیه
ولی چه کنیم که پسر ترشیده و خوشگل خودمه
کی من ؟ پسر به این خوبی کجا دیدی آخه .. :))
پاسخحذفخب من چیکار کنم مصرف بالاست .. طرف میاد 12تایی میگیره سر هفته نشده بازم سر و کله اش پیدا میشه ..
مشکل از فرستنده نیست ، اشکال از گیرنده اس :))
غریبه اهتکار کن چه دیدی با بالا رفتن دلار کاندمی با این وضع شاید بالای 10 دلار بره
پاسخحذفآخی نازی داداش غریبه چه میکشی هم کار هم عذاب وجدان ......
آخرش زیر این کار طاقت فرسا من خم میشم :))
حذفعجب! :-))
پاسخحذفیوسف
اوهوم دیگه داداش یوسف .. اینجوریاست :)
حذفبسیار بسیار لذت بردم. من یکی از همون قدیمی های قدیمی هستم ... و البته عاشق پست های خاک بر سری تو ... همیشه از این کارا بکن. خیلی خندیدم در حالی که در اوج عصبانیت بودم. مرسی. لینکت کردم.
پاسخحذفچطوری آقای قدیمی ، خوشحالم که بر گشتی :))
حذفچطوری آقای قدیمی ، خوشحالم که بر گشتی :))
حذف