۱۳۹۱ مهر ۱۰, دوشنبه

17 " جوی آب "



نمی دونم به روزای خوش شانسی و روزای بد شانسی اعتقاد دارین یا نه .. همون روزایی که توش آدم مدام و پشت هم شانس و یا بدشانسی میاره ..
امروز یکی از همون روزا بود .. یک روز پر از بد شانسی ..
از باز بودن دکمه های شلوارم توی مسیر خونه تا آموزشگاه و شکستن سگک کمربندم تو دستشویی همون آموزشگاه فاکتور بگیرم میرسم به اتفاقی که توی برگشت همین نیم ساعت پیش واسم رخ داد ..
برای برگشت به خونه یه مسیری رو باید تاکسی می گرفتم .. عینک آفتابی ، یه بلوز اتو کشیده ، یه کفش تازه واکس خورده ، با یه کیف توی دستم و با قیافه ای کاملن جدی و رسمی رفتم سمت چندتا تاکسی ای که کنار خیابون پارک بودن .. بدون اینکه به کسی اعتنایی کنم رفتم سمت درب جلوی ماشین و بازش کردم .. همراه باز شدن در خودمم رفتم عقب تا درب تاکسی به اندازه ی مناسبی باز شه ..
درب باز شد .. منم رفتم عقب و .........
ای خدا نسل هر چی درب تاکسیه از رو کره ی زمین ورداره .. آخه کدوم فلان فلان شده ای ماشینو کنار جوی آب پارک می کنه ؟!! ..
با تمام پک و پوزم از پشت افتادم تو جوی ..
یه بیست دقیقه ای میشه چکه چکه کنان دارم تا خونه راه میام ..
ضریب عصبانیتم در این لحظه = چسبیده به سقف ..
تنها آرزوی من در این لحظه = بلایی به مراتب بدتر سر دوستان بیاد تا کمی از عصبانیتم کاسته شه .. آمین ..

۲۴ نظر:

  1. =)))
    حرفای خاک‌‌برسری می‌زنی، به عشقولانه شدن مردم هم گیر می‌دی خوب، چوب خدا از نوع صدا دارش اون هم با صدای شلپ! نصیبت می‌شه دیگه

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. کی ؟ من ؟ .. کدوم یکی از اون حرفایی که گفتی به من میاد ؟ .. منو و حرفای خاک بر سری ؟! .. نه نه نه اصلن :))

      حذف
    2. کی؟ تو؟! نه، نه، اصلاً :))))

      حذف
  2. :( اه من فک کردم بازم از اون داستانا پورن داری واسمون! این دفعه مثلاً تو جوب آب دم داروخونه هه! :))))) حالا چرا سر ما بیاد؟ چرا بدترررر؟ :)))) نکن نفرین که سر خودت میاد، این دفعه میفتی تو رودخونه هاااا!
    بوووس

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. :)) به به .. کلک می بینم حسابی خوشت اومده.. می خوای نقش اول داستان پورن بعدی خودت باشی ؟ :))
      ولی امیدوارم سر تو یکی حتمن بلا بیاد :))

      حذف
  3. گاهی پیش میاد پسر
    شاید اینا ابتدایی ترین آزمون خداست که بگه غرور آدم رو زمین میزنه.
    منظورم به تو نیست اما از یه جای پستت به ذهنم این خطور کرد"بدون اینکه به کسی اعتنایی کنم رفتم سمت درب جلوی ماشین و بازش کردم"
    نمیدونم به ذهنم رسید
    :)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اوهوم حسام جون .. غرور بدجوری آدمو به زمین می کوبونه .. اما منو این حرفا؟! نوچ نوچ نوچ .. من یه پسر خیلی خوبم :))

      حذف
  4. حسین اگه بگم الان پخش زمین شدم و کر کر دارم میخندم و یک آرزو به آرزوهای بر باد رفتم اضافه شد و اونم اینه که ایکاش اون لحظه من اونجا بودم تا بجای کمک بهت قار قار میخندیدم؛ چی می گی؟!!! :))))))))))))))))))))
    ببین بچه مدبی باش و جنبه شوخی داشته باش:-P الفراااااااااااااااااااااااااااار

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خب خب خب .. آقای پخش زمین .. بالاخره که من میبینمت .. جواب این کامنتو باشه همون روز بهت میدم ..
      و یک لبخند موزیانه :)))

      حذف
  5. وای :))))))))..وای چجوری خودتو جمو جور کردییییییی!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. کاملن به سختی .. رسمن به تموم دنیا فحش دادم تو دلم :))

      حذف
  6. کاش تو اون لحظه که از پشت افتادی توی جوب آب، من پشتت بودم :D ;)

    ای جونم، امیدارم این دفعه که افتادی شلوارت و شورتت هم پاره شه، یه دخترم روت بیفته که به کاملا به فیض اکمل برسی :P

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اوهوم .. اگه پشتم بودی لااقل یه جای گرم و نرم می افتادم :))
      حالا چرا یه دختر بیافته روم؟ .. من به همون پسرش قانعم :))

      حذف
  7. خخخخخخ . نگفتم به بچه مردم کاندم سوراخ و خراب نفروش آهش گرفت =))

    ولی من اونجا بودم نه میزاشتم به پشت بیوفتی و نه کسی روت بیوفته نقش اون پل روی جوی آب رو ایفا میکردم داداش غریبه که تو آب نیوفتی . گراد خونه اون راننده تاکسی رو بگو تا از اینجا غرب کشور خونشو آماج حمله قرار بدیم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. قربون داداش خودم .. من تا تو داداشمو دارم دیگه هیچی نمی خوام ..
      قربون داداش .. مرام کشم رفت پی کارش :-*

      حذف
  8. ★ خیلی وقت است که دیگر قلبم را به عقلم فروخته ام...
    با موجودات عجیبی زندگی می کنیم ،
    موجوداتی که تنها با بی محلی" آدم " میشوند !

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اندکی نرم برو
      اندکی ساده بیا

      اندکی پر تب و تاب
      اندکی سره و ناب

      اندکی باور کن
      عشق را بی کم و کاست

      فاطیما جون ، امروزمون هم از پس دیروزمون می گذره ، به امید فردایی باش که می تونه زیباتر از دیروز و امروزمون باشه ..
      سپاس

      حذف
  9. آخی... آخی...اینا همش خاطره میشه عزیزم..
    دلم می خواست سر صحنه بودم... خیلی به خنده نیاز دارم..
    دی..

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اوهوم .. سر صحنه بودی همچین به خنده می نداختمت که تا آخر عمر اون خنده هاتو یادت نره :))

      حذف
  10. ایشششششش از دست این پسره....

    پاسخحذف
  11. خب به نظر من این اتفاقات بدشانسی هستن، ولی بدشانسی های کوچیک. در واقع اینقدر اهمیت ندارن که بخوای خودتو ناراحت کنی. الان شاید یادش بیفتی خنده ت بگیره. الانم نه... دو سه سال دیگه حتما اینطور میشه.
    امیدوارم بدشانسی بزرگ واسه هیشششکی پیش نیاد!

    پاسخحذف
  12. منم مثل پسر تنهای خسته همین آرزو رو دارم. تازه شانس آوردی که ...... نشدی یا ...... نشده!!!! چیه؟ همه جا سانسور لازمه!

    پاسخحذف