۱۳۹۱ فروردین ۲۳, چهارشنبه

5 " چهار شنبه سوری من "


اواخر سال 90 تصمیم گرفته بودم دوباره خاطره نویسی یا بهتره بگم آرزو نویسی رو توی دفتر خاطراتم شروع کنم ..
همین کارو هم کردم ..
توش از شادی ها نوشتم .. از غم هام نوشتم .. خلاصه از هر چیزی که بشه نوشت و نمی تونم توی وبلاگم بنویسم اونجا نوشتم ..
اگه یادتون باشه یه رسمی داشتم سر این دفتر خاطرات .. منظورم همون مراسم آتیش بازیشه .. خب یه جورایی عادت شده واسم و همونجوری که همه اطلاع دارن ترک عادت هم موجب یه سری چیزا میشه ..
اون دفتر بالاخره تموم شد ..
پ . ن 1 : دیروز چهار شنبه سوری داشتم واسه خودم .. دفترو آتیش زدم و از روش پریدم ..
پ . ن 2 : سه تا پرش .. سه تا آرزو .. دو تای اولو خودم آرزو کردم .. آرزوی آخر ، موضوع آزاد ، گذاشتمش واسه آرزوهای شما ..

۲۱ نظر:

  1. منم یه زمانی توی دفترچه خاطرات مینوشتم..ولی از وقتی که به تایپ و وبلاگ عادت کردم دیگه هیچ وقت نتونستم قلم و کاغذ بدست بگیرم!..

    یوسف

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خب من وقتی به دنیای مجازی اومدم یه دو سه سالی رو از دفتر خاطرات جدا شدم اما همیشه پست هامو اول روی کاغذ می نویسم بعد میارم اینجا ..

      حذف
  2. این یه کار خیلی خوب و مفید هست که تو میکنی
    می نویسی و آتیش میزنی
    برای روحیه انسان مفیده و دکترها تجویز می کنن
    و آرزوی من
    اینکه انسان ها به ارزوهای خوبشون برسن

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. من کلن همه ی کارام خوب و مفیده :))
      مرسی از آرزوی زیباست مهرداد جون..

      حذف
  3. من اونوز آرزومو کردم !! :))
    بچه ها !! بیاید تو ووردپرس غریبه ! اونجا خیییییلی بهتره :)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. منظور مهسا از اونور ، نسخه ی وردپرس وبلاگ غریبه اس
      http://gharibe91.wordpress.com/

      حذف
  4. خدایا آرزو می کنم...ک تا آخر این ماه غریبه ب خواستگاری من بیاید....مهریه هم نمی خواهم.....اصلا حاظرم با مامان و بابای غریبه زیر یه سقف باشم...خدایا.....می شنوی.....!D:

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. :)))))) .. یعنی کلن کامنتت به یک کنار ، اون وقت تعیین کردنت به یک کنار .. تا اخر این ماه :)))))
      بابا تو چقدر قانعی :)

      حذف
  5. ازادی همه ارزوی من همینه. زیاده؟

    پاسخحذف
  6. یاد ندارم از روی اتیش پریده باشم و ارزو کنم
    حالا که تو به نیت ما پریدی منم ارزو میکنم برای اولین بار...
    ارزو میکنم هیچ رنگین کمونی طعم شکست عشقی رو نکشه و هیچ وقت تنهایی سراغش نیاد
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    راستی سلام

    پاسخحذف
  7. مواظب باش نسوزه اون شورت خوشگلت
    :p

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. وااااای .. خوب شد یادم انداختی ام دی داف جونم .. دفعه ی بعدی حتمن بدون شورت می پرم :))

      حذف
  8. سلام داداش غریبه

    با خاطرات هر ساعت و هر لحظه زندگی میکنم

    و راجع به آرزو اینجا ای.....ه و یاد گرفتیم آرزو نکنیم چیزی نخوایم تمایلاتمون عشقامون رو سرپوش بذاریم

    غریبه جان اون قضیه خاستگاری اگه جدیه شیرینی یادت نره گل پسر

    امید وارم به آرزوهات برسی خصوصا رنگین کمانیاش........

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. یه بوس گنده واسه داداشم .. :-*
      :))))) .. شیرینی می خوای ؟
      مطمپنن یکی از آرزوهام این بود که اونایی که دوستشون دارم و ندارم به آرزوهاشون برسن .. مثل تو که دوستت دارم ..

      حذف
  9. خب نوشتن خوبه همونطور که بچه ها گفتن، اما حسین فک می کنم اگه نگه داری این نوشته هارو، واسه سال های بعد خیلی جالب بشن. منم به توصیه اشکی احتمالا خاطرات نویسی رو دوباره شروع کنم، ولی بعد از امتحان فرانسه
    نمیدونم شایدم لذت آتیش زدنش خیلی زیاده، من تا حالا امتحان نکردم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خب ، در مورد کلاس زبان که مشخصه آرزو می کنم قبول نشی .. :))
      اوهوم .. احساس می کنم نیاز دارم آتیششون بزنم .. من نزنم یه چیزی قلقلکم میده ، انگار من نزنم اونا آتیشم می زنن ;)

      حذف
  10. غریبه یعنی چی این سوسول بازیا! دفتر آرزوها درس میکنی؟ آتیش میزنیشون؟ منابع انرژی رو هدر میدی؟ دست کم ما رو هم دعوت میکردی بعد رو آتیش یه جوجه ای، ماهی کبابی ای چیزی مهمونمون میکردی :))

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. دیگه دیگه .. یه غریبه و یه سوسول بازیاش :))
      جوجه کبابو پایه ام .. ولی خب به خرج تو .. :))

      حذف